انگیزش پیشرفت
پيشرفت كودكان در مدرسه و بزرگسالي نه تنها به توانايي هاي آنان بلكه به انگيزش، نگرش، واكنشهاي عاطفيشان به مدرسه، جو رواني اجتماعي مدرسه، علائق شغلي- تحصيلي و ساير مسائلي كه در موفقيت دخالت دارند بستگي دارد.
نتايج پژوهشها نشان از اهميت بررسي وضعيت انگيزش دروني، انگيزش پيشرفت، علايق تحصيلي- شغلي و جو رواني – اجتماعي مي دهد.
بنابراين در اين پژوهش محقق در نظر دارد به بررسي متغيرهاي فوق در دورة راهنمايي تحصيلي در سطح استان آذربايجان غربي در بين دانشآموزان دختر و پسر پرداخته و رابطه و اثر تعاملي اين مؤلفه ها را مورد پژوهش قرار دهد.
دوره راهنمـايي تحصيلي همچنـان كه از نامش پيداست فرصتـي است، كه طي آن بايـد آمادگي نوجوانان براي ادامه تحصيل و استعدادهايش براي رشتههاي مختلف آموزش متوسط مورد مطالعه قرار گيرد به طوريكه بتوان فارغالتحصيلان اين دوره را بر اساس نتايج حاصله از اين مطالعات به رشتههاي تحصيلي متناسب با استعدادها و علائقشان هدايت نمود.
رشد جمعيت، به ويژه رشد كمي دانشآموزان در سطوح مختلف تحصيلي، نحوة توزيع دانشآموزان در شاخهها و رشتههاي تحصيلي نظري، فني و حرفهاي، وجود پارهاي مشكلات اخلاقي، تربيتي و عاطفي در دانشآموزان و قابل ملاحظه بودن درصد مردودين در بعضي از پايهها و رشتههاي تحصيلي، ضرورت ايجاد زمينهها و تهيه طرحي كه به كمك آن نوجوانان و جوانان را به توانمنديهاي خويش واقف سازد و آنان را در انتخاب راههاي صحيح و مناسب تحصيلي و شغلي ياري دهد به خوبي احساس ميشود.
برودي، هدف اصلي آموزش و پرورش را زندگي خوب معرفي ميكند و اموري مانند سلامت جسماني، امنيت عاطفي، قدرت و احترام اجتماعي و خوف و رجاء نسبت به آتيه زندگي را از ابعاد آن ميداند. برودي در رابطه با مواد درسي اظهار ميدارد كه در تدوين و تنظيم مواد و برنامة درسي، بايستي از موضوعات جداگانه و بيارتباط، احتراز كرد، زيرا يك چنين ساختاري، از تحرك فكري و فعاليت ذهني و شخصي شاگرد جلوگيري ميكند و مانع از ايجاد علاقه و رغبت در او ميگردد. در رابطه با روش تدريس، برودي بر اين عقيده است كه روش تدريس، متضمن دو قسمت جداگانه است كه هركدام از اين دو بخش نيز توسط دو گروه از افراد انجام ميشود. اين دو بخش عبارتند از:
الف) سازماندهي وضع شاگرد و مواد درسي و تجزيه و تحليل آنها كه توسط متخصصين آزمون و برنامه انجام ميشود.
ب) روش اجراي مواد درسي سازماندهي شده، كه به وسيلة معلم صورت ميگيرد. به عقيدة برودي، انگيزه، رغبت و فعاليت شاگرد، در جريان تحصيل، از نقش بسيار مهمي برخوردار است.
بارها ديده شده دانشآموزاني كه از لحاظ توانايي و استعداد يادگيري بسيار شبيه به هم هستند در پيشرفت تحصيلي تفاوتهاي زيادي با يكديگر دارند، اين تفاوتها نه تنها در يادگيري درسهاي آموزشگاهي بلكه در ساير فعاليتهاي غيرتحصيلي نيز به چشم ميخورد، اين جنبه از رفتار آدمي به حوزه انگيزش مربوط ميشود.
انگيزش، مهمترين شرط يادگيري است. علاقه به يادگيري محصول عواملي است كه به شخصيت و توانايي دانشآموز، ويژگيهاي تكاليف، مشوقها و ساير عوامل محيطي مربوط است. چه عواملي باعث ميشود كه برانگيختگي دانشآموزان (به دليل آثار بلندمدت آن در يادگيري و خودباوري دانشآموزان) براي والدين و معلمان باارزش باشد. دانشآموزان با انگيزه به راحتي شناخته ميشوند. آنها به يادگيري اشتياق داشته، علاقمند، كنجكاو، سختكوش و جدي هستند. اين دانشآموزان براحتي موانع و مشكلات را از پيش پاي خود برميدارند، زمان بيشتري براي مطالعه و انجام تكاليف مدرسه صرف ميكنند، مطالب بيشتري ميآموزند و پس از پايان دورة دبيرستان به تحصيلات ادامه ميدهند.
مفهوم انگيزش به طور سنتي براي تبيين و جهت فعاليت افراد به كار ميرود.انگيزش دانشآموزان ممكن است هم از لحاظ شدت و هم از لحاظ جهت متفاوت باشد. دو دانشآموز ممكن است براي بازيهاي رايانهاي برانگيخته شوند، اما يكي از آنها نسبت به ديگري با شدت بيشتري برانگيخته شود. گيج و برلاينر (1994) انگيزش را به موتور (شدت) و فرمان (جهت) يك ماشين تشبيه كردهاند. البته جدا كردن شدت و جهت انگيزه از يكديگر آسان نيست. سيفرت (1992) گفته است انگيزش يك تمايل يا گرايش به عمل كردن به طريقي خاص است. او همچنين انگيزه را به صورت نياز يا خواست ويژهاي كه انگيزش را موجب ميشود تعريف كرده است. لفرانسوا (1997) انگيزه را علت و دليل رفتار ميداند. او ميگويد دليل اينكه چرا ما بعضي رفتارها را انجام ميدهيم ولي بعضي ديگر را انجام نميدهيم انگيزههاي ما هستند.
پيشرفت كودكان در مدرسه و بزرگسالي نه تنها به تواناييهاي آنان بلكه به انگيزش، نگرش، واكنشهاي عاطفيشان به مدرسه، جو رواني اجتماعي مدرسه، علائق شغلي ـ تحصيلي و ساير مسائلي كه در موفقيت دخالت دارند بستگي دارد. يكي از سازهاي اوليه كه روانشناسان براي تبيين اين جنبه از پيشرفت ارائه كردهاند انگيزش است.
در روانشناسي معمولاً از دو نوع انگيزش يعني انگيزش دروني و انگيزش بيروني ياد ميكنند. در انگيزش بيروني افراد به وسيله پيامدهاي خارجي برانگيخته ميشوند در مقابل انگيزش بيروني انگيزش دروني وجود دارد. بدين معني كه شخص براي انجام موفقيتآميز يك تكليف، تمايل دروني دارد.
معلماني كه ميخواهند تا انگيزش دروني دانشآموزان را در محيطهاي تحصيلي افزايش دهند، بايستي دو چيز را عملي سازند. آنان بايستي محيطهاي تحصيلي را خلق كنند، كه دانشآموزان را براي فرصتهاي كنترل مفيد، آماده نمايند. آنها اطمينان داشته باشند كه دانشآموزان توانايي عملكرد موفقيتآميز در محيطشان را دارند. ايجاد اطمينان به اينكه دانشآموزان عملكرد موفقيتآميز واقعي خواهند داشت، مقدم بر خلق محيطهاي مشخص شده به وسيلة فرصتهاي كنترل است. اگر دانشآموزان درك نكنند كه خودشان قادر به عملكرد موفقيتآميز هستند، ايجاد فرصتهاي كنترل عملكردي براي آنها در بهترين صورت هم بيفايده و تداخل كننده است. دانشآموزي كه داراي انگيزش دروني است، تنها به خاطر لذت بردن از يادگيري تكاليف آموزشگاهي خود را انجام نميدهد، بلكه سعي دارد كنجكاوي خود را ارضا كند و در انجام تكاليف، پايداري از خود نشان دهد.
سازة ديگري كه براي تبيين پيشرفت تحصيلي دانشآموزان از سوي روانشناسان ارائه ميشود انگيزش پيشرفت است. انگيزش پيشرفت عبارت است از گرايشي همهجانبه به ارزيابي عملكرد خود با توجه به عاليترين معيارها، تلاش براي موفقيت در عملكرد و برخورداري از لذتي كه با موفقيت در عملكرد همراه است .
انگيزش پيشرفت تمايل فرد است به اينكه كاري را در قملرو خاصي به خوبي انجام دهد (مثلاً در فوتبال يا موسيقي يا تكاليف آموزشگاهي) و عملكردش را به طور خودجوش ارزيابي كند. ما غالباً از رفتارهاي پيشرفتگرا پي به انگيزش پيشرفت ميبريم مانند پافشاري بر انجام تكليفي دشوار، سختكوشي يا كوشش در جهت يادگيري در حد تسلط و انتخاب تكاليفي كه به تلاش نياز دارد. ولي در عين حال توفيق در آن غيرممكن نيست، به اين معنا كه خواسته فرد در حد معقولي است .
علايق تحصيلي ـ شغلي عامل ديگر موفقيت در آموزشگاه و همچنين بيرون از آن ميباشد. اصطلاح علاقه را از ديدگاههاي بسياري مورد استفاده قرار ميدهند. گاهي اوقات آن را با توجه به مقدار زماني ارزيابي ميكنند كه كسي صرف فعاليتي ميكند بدون اينكه ناگزير به انجام آن باشد: كودكي كه به ميل خود، ساعتهايي را صرف خواندن كتابهاي تاريخي ميكند، ميتوان گفت كه به آن علاقه دارد. گاهي اوقات علاقه را با فراواني خودجوش پديدار شدن يك رفتار ارزيابي ميكنند و گاهي اوقات علاقه را با ارزش نسبي تقويتي كه شخص در يك فعاليت ميبيند ارزيابي ميكنند.
شناخت علايق تحصيلي و شغلي دانشآموزان يكي از اهداف اساسي آموزش و پرورش ميباشد كه در برنامهريزي آموزشي و درسي نقش بنيادي دارد.