شاداب سازی
همزمان با شكلگيري تمدن بشري، متفكران بزرگ به بحث و گفتگو در خصوص حيات انساني و “زندگي مطلوب” پرداختهاند. برخي از افراد، ايدهآل خود را در ثروت، برخي در داشتن روابط پرمعنا و برخي ديگر در كمك به افراد نيازمند ميبينند. همة اين افراد از لحاظ شرايط و ظواهر بيروني با يكديگر متفاوتند ولي از يك احساس تندرستي ذهني مشترك برخوردارند.
اصطلاح تندرستي ذهني به ارزيابيهايي كه افراد از زندگيشان به عمل ميآورند، اشارهدارد. ارزيابي شناختي مانند رضايت از زندگي و ارزيابيهاي عاطفي (خلق و هيجانات) از قبيل احساسات عاطفي مثبت و منفي. در صورتي كه افراد از شرايط زندگي راضي بوده، مكرراً عواطف مثبت را تجربه نمايند و بالعكس عواطف منفي كمتري را تجربه كنند، گفتهميشود كه از تندرستي ذهني بالايي برخوردارند. اصطلاح تندرستي ذهني، اصطلاح روانشناختي معادل شادي است كه به دليل مفاهيم بسياري كه در خود نهفته دارد ارجح است. اما با اين وجود به جاي يكديگر به كار ميروند.
افرادي كه زندگي و تكاليف آن را كسالتبار ميدانند و احساس ميكنند كه مجبور به انجام تكاليفي تحميلي هستند، خيلي براي زندگي خود تلاش نخواهند كرد. اين افراد فقط زنده ميمانند ولي زندگي نميكنند. شادي، روحية تعاون ايجاد ميكند. و فرد را در حل مشكلات، فعال نگه ميدارد. اما اهميت شادي بر هيچكس پوشيده نيست. شايد مهمترين سؤال براي هر كس اين باشد كه چگونه به شادي برسيم. آيا افراد شاد به دنيا ميآيند يا اينكه گنجي است كه دستيافتنيست. در گذشته شايد موفقيت در شكار و تهية غذا مهمترين مسئلة بشر بوده ولي امروز با افزايش رفاه نسبي، بهبود بهداشت و ساير فاكتورهاي رفاهي، مسئلة بشر رسيدن به آرامش، لذت و رضايت از زندگي شده است. در اين راستا خوشبختانه روانشناسان هم به اين نياز توجه كرده و در پاسخ به برخي از سؤالات تلاش كردهاند و تحقيقات زيادي در اين زمينه در دست اجراست.
با توجه به اينكه يكي از اهداف آموزش و پرورش افزايش كارايي فرايند آموزش است و طرحهاي مختلفي براي اين امر برگزيده شدهاست ولي از ملاكهاي مهم پذيرش يك برنامه يا طرح اين است كه روشهاي به كار گرفته شده تا چه حد در حال و آيندة دانشآموز ميتواند مؤثر واقع شود.
امروز، شادي به عنوان حق مسلم افراد تلقي ميشود. هر طرحي كه اين حق را ناديده بگيرد، طرح خوبي نيست. پژوهشهاي انجام شده در مورد شادي نشان ميدهد كه افراد از نظر اين خصوصيت با يكديگر متفاوتند. از طرفي جنسيت فرد با ميزان شادي رابطه دارد و از طرف ديگر، سن نيز از جمله عواملي است كه با سطح شادي همبسته است. به عقيدة مروكزك (1989)، اگرچه افزايش سن با ناخوشي جسمي همراه است و با مرگ و مير همسر يا يك دوست همراه است، افراد مسنتر، خصوصاً كساني كه متأهل هستند، شادتر هستند. چرا كه عواطف خود را به شكل كاراتري تنظيم ميكنند. در واقع افراد مسنتر از طريق تجارب سالهاي زندگي خود، بهتر درمييابند كه چه نوع رويدادهايي عواطف مثبتشان را افزايش ميدهد و چه نوع رويدادهايي عواطف منفيشان را كاهش ميدهد. اما به نظر ميرسد اگر بتوان علم و تجارب به دست آمده توسط مسنترها را در اختيار جوانترها قرارداد تا بتوانند از مزاياي شادي (كه گاهي با انگيزة بالا براي فعاليت همراه است) استفاده كنند، علاوه بر اينكه ميتوانيم جامعهاي متحولتر ايجاد كنيم سطح سلامت عمومي را نيز بالا خواهيم برد. بدين منظور لازم است برنامه هاي افزايش شادي را مقايسه كرد و مناسب ترين برنامه انتخاب شود. و به اجرا درآيد.
به نظر فوردايس بهترين راه افزايش ميزان شادي استفاده از چند تكنيك متفاوت است. در يك بررسي 89 درصد از شركت كنندگان گفتند اين برنامه به آنها كمك كرده است تا خلق غمگين خود را متوقفسازند، با آن مقابله نمايند يا آن را به تأخير اندازند. 80درصد از افراد شاديشان افزايش يافته بود. 36 درصد مدعي بودند كه افزايش شادي خيلي زياد بودهاست و در بلندمدت 72 درصد افراد احساس ميكردند كه شادي درازمدت آنان توسط اين برنامه افزايش يافته و 49 درصد مدعي بودند كه اين برنامه آنها را در حد قابل توجهي، شاد كرده است.فعاليتهاي داوطلبانه با ساختار روشي است كه شامل انجام فعاليتهايي همچون فعاليتهاي فوق برنامه مدرسه است مثل كاردستي، نوشتن شعر، ساخت يك سايت يا بازي در يك گروه از دوستان. از خصوصيات اين روش اين است كه اين فعاليتها بايد داوطلبانه باشد(بعنوان يك فعاليت درسي مدرسه نيست) و به مقداري سازماندهي نياز دارد، يعني فعاليتي كه دانش آموز به آن مشغول مي شود داراي ويژگي درگيري در نقش، نقش ها و اهداف است. فعاليتهاي ورزشي نمونه بارزي است از اين خصيصه. نتيجه مطالعه لارسون و كليبر، بر روي دانش آموزان، نشان داد اين روش موجب افزايش انگيزه دروني و تمركز ميشود. مطالعه هولاند، آندر و لارسون نشان مي دهد شركت در اينگونه فعاليتها با عزت نفس بالا، احساس كنترل بر زندگي شخصي، احساس گناه كمتر و پيشرفت تحصيلي بالاتر رابطه دارد.
روش ابراز افكار و هيجانها سومين روشي است كه براي افزايش ميزان شادي از آن استفاده ميشود. عقيده برخي روان تحليلگران اين است كه با بيان آزاد، احساس ارتقاء مي يابد. در واقع بازداري افكار مهيج مي تواند مسئول ادامه يافتن واكنشهاي هيجاني ناخواسته باشد. فرد تلاش مي كند كه افكار مهيجش را بازداري كند و بنابراين ميزان جديدي از تهييج را ايجاد مي كند. با اين هيجان ايجاد شده انگيزه براي بازداري بيشتر افزايش مي يابد و اين فرايند دور مي زند و پاسخ هيجاني قويتري ايجاد مي شود. پژوهشهاي واگنر و برخي ديگر از پژوهشگران اين نكته را تاييد مي كند.
با صنعتي شدن و پيچيده شدن روابط، ميزان ناكاميها و فشارهاي رواني رو به افزوني گذاشته و زندگي را به كام برخي تلخ كرده. افراد ديگر به ارضاي نيازهاي اوليه راضي نيستند و نيازهاي جديدي بر گسترة نيازهاي قبلي پا بر عرصة وجود گذاشته. دانشآموزان نيز از اين قاعده مستثني نبوده و نسبت به نسلهاي قبل تكاليف پيچيدهتري را بر عهده دارند. گاهي شكستها و ناكاميها باعث دلسردي فرد در حل مسائل ميشود و درواقع درماندگي آموختهشده ايجاد ميشود. در مقايسه، شكستها كمتر باعث بروز عاطفة منفي در افراد شاد ميشود و هر شكست با خوشبيني تجربهاي براي رسيدن به پيروزي تلقي ميشود. اما شادي، خصوصيتي است كه تحت تأثير ويژگيهاي سرشتي و شخصيتي فرد (خصوصاً درونگرايي و برونگرايي) قراردارد ولي از طرف ديگر تحت تأثير تجارب و يادگيري نيز قرار دارد. در واقع شادي همانند ثروتي است كه ميتوان آن را از دست داد ويا اينكه بر آن افزود. با استفاده از روشهاي شادي بخش در جريان آموزش، ميتوان علاوه بر ايجاد محيطي رضايتبخش براي دانشآموز، با بسياري ديگر از مشكلات از جمله ميزان غيبت، ديرآمدگي، بيحوصلگي و كسالت در كلاس درس، امراض جسمي و روحي و در نهايت مسئلة افت تحصيلي، مقابله شود و محيطي فراهم شود كه امكانات فراگيري مؤثر دانشآموز در نظر گرفته شود لذا توجه به تأثير روشهاي شادي بخش در دورههاي مختلف تحصيلي ضروري به نظر ميرسد.