عدم رویکرد معلمان به تحقیق
واژه تحقيق از زبان عربي گرفته شده است و در لغت به معناي، راست و درست كردن، به حقيقت امري رسيدگي كردن (فرهنگ عميد و لغتنامه دهخدا) و رسيدگي كردن، بررسي، بازجوئي (فرهنگ قريب) و وارسي واقعيت (فرهنگ نفيسي) آمده است.
تحقيق، يك فعاليت منظم، منسجم و با روش سنجيده است در جهت رسيدن به هدف و هدف كشف حقيقت است. تحقيق از مصدر حق است يعني رسيدن به حق.
تحقيق ، عبارت است از مطالعه منظم (Systematic) و عيني (Objective) كه توسط فرد انساني در مورد پديده هاي دنياي فيزيكي، زيستي و اجتماعي اطراف او، صورت مي گيرد. به عبارتي تحقيق عبارت است از مجموعه اي از اعمال و اقدامات انديشيده شده و منطبق با برنامه كه در نتيجه آن، پاسخ هائي براي سوالهاي مطروحه به دست مي آيد.
در مباحث علمي، غالباً مفاهيم تحقيق و روش علمي به صورت مترادف به كار برده ميشوند. هر چند بين اين دو، وجوه مشترك معنائي وجود دارد ولي تفكيك آنها موجب تميز اختلاف بين آنها مي شود. تحقيق روندي رسمي تر، منظم تر و قوي تر از روش علمي است. تحقيق با ساختار منظم تري از كنكاش توأم است كه معمولاً منجر به نوعي ثبت مراحل و گزارش نتايج و دستاوردها مي شود. هر چند مي توان روح علمي را بدون تحقيق به كار گرفت ولي تحقيق علمي را نمي توان بدون روش و جوهر علمي انجام داد. بنابراين مرحله تخصصيتري از روش شناسي علمي است.
امروزه، توليد علم، از مهم ترين شاخص هاي تمايز بين كشورها تلقي مي شود و به گفته صاحب نظران، ميزان و مقدار پژوهش ها مي تواند ملاك برتري ملتها و جوامع قرار گيرد. در صورتي كه فعاليت هاي پژوهشي از طريق توليد علم و تبديل آن به فناوري، بتواند با فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي تركيب و هماهنگ گردد، قطعاً توسعه پايدار تحقق خواهد يافت.
اكثر كشورهاي توسعه يافته در مقام مقايسه با كشورهاي در حال رشد، سهم بيشتري از درآمد ناخالص ملي (G.N.P) خود را كه در حدود 5/2 تا 4 درصد برآورد مي شود به امر تحقيقات اختصاص داده اند. اين رقم در كشورهاي در حال توسعه از نيم (5/0) درصد فراتر نمي رود. البته در مقايسه اعتبارات تحقيقات بين ممالك مختلف جهان نبايد تنها به شاخص (G.N.P) توجه كرد بلكه در اين بررسي ها بايد حجم درآمد ناخالص ملي، سرمايه گذاري هاي گذشته برخي از كشورها در زمينه تجهيز مراكز تحقيقات، احداث و توسعه دستگاه هاي جديد تحقيقاتي، ترتيب كادر محققان و غيره را نيز مورد توجه قرار داد تا به قضاوتي واقع گرايانه دست يافت.
پيوستگي ميان تحقيقات و پيشرفت هاي علمي و فني از سوئي و توسعه آموزش و پرورش از سوي ديگر مورد تأكيد انديشمندان و محققان در دهه هاي اخير قرار گرفته است. بدون ترديد در هيچ كشوري علوم و فنون پيشرفت نمي كند مگر به بركت دانشمندان، محققان، مهندسان و كادر دانش آموخته اي كه نظام آموزش و پرورش، آنان را پرورده است. دستگاه آموزش و پرورش به عنوان عامل (توليد كننده)، پويائي لازم را ندارد مگر اينكه به دانش جديد، كشفيات و نظريه هاي تازه و اختراعات بديع و روشهاي جديد آموزشي كه نتيجه كار پژوهشگران و فعاليتهاي علمي آنان است مجهز گردد.
مطالعه مقدماتي درباره ميزان اعتبارات تحقيقات در كشورهاي پيشرفته جهان حاكي از آن است كه همه ساله بر بودجه فعاليتهاي تحقيقاتي اين كشورها افزوده مي شود و سهم قابل توجهي از اين بودجه به فعاليتهاي تحقيقات آموزش و پرورش اختصاص مي يابد. هدف اصلي اينگونه تحقيقات در ممالك پيشرفته جهان، كشف حقايق تازه (نوآوري) و استفاده از آن در حل مسائل عمده آموزش و پرورش است. در اين كشورها، اين منطق يعني اعتقاد به تحقيق و پژوهش و به كار بستن نتايج آن از سوي مردم، مسئولان، دولتمردان، برنامه ريزان، طراحان برنامههاي آموزشي، بودجه نويسان و صاحبان حرف و مشاغل، به عنوان اصلي پذيرفته شده و به يك باور عمومي تبديل شده است. گويا نياز به تحقيق در اين جوامع از حد يك احساس، گذشته و به صورت ضرورت درآمده است. در اين كشورها تحقيقات و كار بستن نتايج پژوهش هاي علمي، براساس الگوي صنعتي صورت مي پذيرد. در صنعت هميشه به ترتيب اول تحقيق، سپس اقدام براي دستيابي به نتايج حاصل از آن و در پايان اجراي برنامه هاي توليد قرار دارد. در زمينه تحقيقات آموزشي نيز از همين دستور كار يعني تحقيق و توسعه كه اكنون به صورت ملاك و معيار در آمده است پيروي مي كند.
آموزش و پرورش فرايندي بسيار پيچيده و ظريف است به همين جهت انجام مطلوب آن دشوار و مستلزم تدارك فعاليت هاي دقيق و سنجيده مي باشد و تدارك چنين فعاليتهائي نيز جز در سايه داد و ستدهاي علمي كه بخش اعظم آن از طريق پژوهش به دست مي آيد ميسر نخواهد بود. بنابراين آموزش و پرورش جهت انجام مطلوب وظايف خود نياز مبرم به پژوهش و فعاليتهاي پژوهشي دارد.
از آنجا كه معلم درگيرترين عنصر نظام آموزشي در ميدان كار و عمل است، به همين سبب لازم است بخش اعظم فعاليتهاي پژوهشي بويژه كاربست يافته ها توسط معلم صورت پذيرد. بايد براي معلمان در نظام تحقيات آموزشي جايگاه روشن تر و دقيق تري در نظر گرفته
شود به گونه اي كه آنها با كنكاش در شناسائي و حل مشكلات و مسائل دانش آموزان و همچنين مسائل و مشكلات حرفه اي خود تشويق شوند. بايد فراموش نكرد كه معلمان مي توانند اساسي ترين اهرمهاي پژوهشي در نظام آموزشي كشور باشند و بدون درنظر گرفتن اين قشر وسيع، استفاده قابل توجهي از نتايج پژوهشهاي تربيتي به عمل نخواهد آمد.
پژوهش در آموزش و پرورش را «كاربرد منظم روشهاي علمي به منظور مطالعه مسائل و مشكلات آموزشي تعريف كرده اند.» بر اساس اين تعريف پژوهش در شمار وظايف اصلي همه دست اندركاران آموزش و پرورش قرار مي گيرد. به عبارت ديگر نياز به پژوهش، اصولاً با شرح وظايف هر يك از مشاغل موجود در آموزش و پرورش همراه است. هر فرد شاغل در آموزش و پرورش در هر سطح و نقشي در ارتباط با وظايف خود همواره با مسائل و مشكلاتي روبرو است كه از طريق فرايند پژوهش مي تواند به مطالعه آنها بپردازد و به حل يا كاهش آنها كمك نمايد.
آموزش و پرورش كشور ما حدود ده سال از حيات پژوهشي به شكل سازمان يافته را پشت سر نهاده است و با تشكيل شوراهاي تحقيقات استاني و كميته هاي پژوهشي در شهرستانها و مناطق آموزشي و افزايش اعتبارات پژوهشي، زمينه مساعد براي وارد ساختن انديشه پژوهش در تصميم گيريها و اقدامات استانها و رونق بخشيدن به فعاليتهاي پژوهشي و درگير كردن كارشناسان و نيروهاي كيفي آموزش و پرورش به امر تحقيق و پژوهش را فراهم ساخته است.
البته عوامل متعددي در عدم علاقه معلمان به فعاليتهاي پژوهشي دخالت دارند كه به صورت موانع و محدوديتهاي مختلف پيش روي آنان قرار داشته و دارد كه دلايل آن به درستي روشن نيست و براي رفع آنها بايستي ابتدا دلايل آن شناخته شود. بنابراين مسأله مورد نظر محقق آن است كه چه عواملي موجب عدم رويكرد دبيران استان به انجام تحقيقات در آموزش و پرورش گرديده است؟ آيا متغيرهاي مختلف از قبيل جنسيت، رشته تحصيلي، سابقه خدمت، ميزان آشنائي دبيران با روشهاي آماري و تحقيق، اعتماد به نتايج كارهاي تحقيقاتي، امكانات پژوهشي، ميزان انگيزه، بها ندادن به تحقيقات و غيره، هر كدام تا چه اندازه در عدم رويكرد دبيران به تحقيقات آموزشي موثر بوده است؟ و در مقايسه با معلماني كه در فعاليتهاي پژوهشي مشاركت مستمر داشته اند اين متغيرها چه تفاوتهائي را نشان مي دهد؟ و دلايل عمده رويكرد يا عدم رويكرد دبيران به انجام تحقيقات در آموزش و پرورش چيست؟ و در نهايت چگونه مي توان در رفع يا كاهش عوامل باز دارنده و تقويت عوامل پيش برنده، موجبات جذب بيشتر دبيران را به فعاليتهاي پژوهشي فراهم ساخت؟
آنچه مي تواند در نظام آموزش و پرورش ظرفيت تحول و ظرفيت پويائي مستمر ايجاد كند (نظام پژوهشي) است كه نبايد در سطح مسئولان ادارات آموزش و پرورش محدود شود. نقطه غائي كمال و آرماني كه ما در زمينه تقويت و توسعه فعاليتهاي پژوهشي در آموزش و پرورش كشور به دنبالش هستيم بايد به گونه اي باشد كه به تدريج ميدان را براي معلمان كه كارگزاران اصلي تعليم و تربيت هستند فراهم آورد. معلمان كه تمامي وقت خود را صرف مواجهه با موقعيتهاي عيني تعليم و تربيت مي كنند بايد طوري آماده شوند كه خود به منزله پژوهشگر و محقق آموزشي و تربيتي عمل نمايند. كمال نظام آموزش و پرورش و به تبع آن كمال نظام پژوهشي را بايد در جائي جستجو كرد كه معلمان آن قابليت لازم براي پژوهش و توان لازم براي دست يازيدن به تجربه را داشته باشند.
به درستي گفته اند كه نخست پژوهش، سپس برنامه ريزي و اقدام، گرچه اين سخن در تمام عرصه هاي اجتماعي و اقتصادي صدق مي كند و ترديدي در ضرورت و اهميت آن نبايد به خود راه داد، اما در عالم تعليم و تربيت اين موضوع يعني (پژوهش) اهميتي دو چندان پيدا مي كند. از آنجا كه موضوع تربيت و خود تربيت كنندگان همواره در تغيير و دگرگوني اند نيز جامعه و محيط تربيت پيوسته در تحول است، براي برنامه ريزي و به سازي فرايند ياددهي، يادگيري، پژوهش بيش از هر زمان ديگر اهميت پيدا مي كند.
چون معلمان بيش از ديگران با مسائل آموزش و پرورش درگير هستند حتي بيش از پژوهشگران دانشگاهي، بنابراين ضرورت دارد بيش از ديگران بتوانند در حل يا كاهش مسائل آموزشي مشاركت داشته باشند. پس به اعتباري مناسب ترين شخص براي طرح يك مسئله آموزشي (معلم) است به شرط اينكه از اصول طرح مسئله و بيان آن آگاهي داشته باشد. به سخن ديگر هر معلمي به ضرورت بايد پژوهشگر هم باشد. پژوهش و حل مسئله جزء وظايف جدائي ناپذير معلم است.
معلمان در ميان دست اندركاران نظام آموزشي به عنوان كارگزارن اصلي صحنه تعليم و تربيت و در زمره مروجان علم و پرورندگان روح علمي به حساب مي آيند. اين قشر از جامعه فرهنگي به ضرورت و براساس نيازهاي حرفه اي خود بايد با بينش علمي آشنا باشند و كم و بيش از نتايج آن بهرهمند شوند. يكي از شروط لازم براي تحقق هدفهاي نظام تعليم تربيت، دخالت دادن معلمان در شناخت مشكلات فرايند ياد دهي، ياد گيري است و اين ضرورت و نياز در صورتي واقعيت مي يابد كه آنها در شناخت مشكلات و ارائه طريق فعال شوند و در جهت رفع موانع به طور آگاهانه قدم بردارند. اين تصور و خيال كه معلم به ديگران آموزش دهد و فاقد بينش علمي و آفرينندگي باشد و مجهز به بينش علمي و مسئله يابي و روش حل مسئله نباشد خيالي است بس واهي و غير علمي.
با توجه به اهميت پژوهش در آموزش و پرورش كه بدان اشاره رفت، جهت حل مسائل و مشكلات آموزشي و رسالتي كه معلمان به عنوان كارگزاران اصلي تعليم و تربيت در پرورش انسانهائي متعهد و كار آمد بر عهده دارند، بايد بيش از ديگران در شناخت و رفع يا كاهش مسائل مشاركت نمايند. و بر اساس نيازهاي حرفه اي از بينش علمي و خلاقيت وروش حل مسئله بهره مند باشند و در واقع پژوهش و حل مسئله را جزء وظايف جدائي ناپذير شغل
خود بدانند.
با وجود اهميت پژوهش در آموزش و پرورش و نقش محوري معلمان در انجام فعاليتهاي پژوهشي، آنچه شوراي تحقيقات آموزش و پرورش استانها با آن مواجه مي باشد نشانگر آن است كه اكثريت معلمان (دبيران) استان به عللي تمايلي به فعاليتهاي پژوهشي نداشته و رويكرد آنها به كارهاي تحقيقاتي در آموزش و پرورش اندك مي باشد.
سازمان آموزش و پرورش هر استان گذشته از مسائل عمومي كه حاكم بر نظام آموزشي كشور است تحت تأثير شرايط و مسائل خاص منطقه خود قرار دارد و اين شرايط راه حل هاي منطقه اي را مي طلبد. لذا سازمان آموزشي غالباً ناگزير است از امكانات و نيروهاي موجود در محل استفاده نمايد و از دست اندركاران تعليم و تربيت بويژه معلمان كه بيش از ديگران با مسائل آموزش و پرورش درگير هستند، مدد بگيرد و مسائل و مشكلات عمده نظام آموزشي استان را با ياري و مشاركت آنها مورد بررسي و تحقيق قرار دهد. و پس از شناسائي تنگناها، راه حل هاي مناسب و منطقي كه بر پايه هاي علمي و پژوهشي استوار است ارائه نمايد و در نهايت با همراهي معلمان به اجرا درآورد. بنابراين مشاركت فعالانه معلمان، هم در انجام تحقيقات آموزشي و هم كاربست يافته هاي تحقيقاتي در امر تعليم و تربيت امري ضروري و اجتناب ناپذير است.